تبلیغات
تبلیغات
جای تبلیغ شما خالیست . . .
نوشته شده توسط : محمد حسین

روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را...



:: موضوعات مرتبط: داستانک و رمان , ,
:: برچسب‌ها: وبلاگ سکوت سکوت , سکوت و سکوت , داستان , داستانک , رمان , طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن داشته باشد , ,
:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 26 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟))
او پاسخ داد:((بله))
 خدمتکار پرسید:....


:: موضوعات مرتبط: داستانک و رمان , ,
:: برچسب‌ها: وبلاگ سکوت سکوت , سکوت وسکوت , داستان , داستانک , رمان , به او اعتماد کن , ,
:: بازدید از این مطلب : 134
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 فروردين 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 53 صفحه بعد